فاتحه الکتاب!!!
به نام خدای سزاوار پرستش
آن مهربان به روزی دادن
آن بخشاینده به گناه آمرزیدن
سپاس و ستایش خدای را سزد
خداوند مهتر و پروردگار جهان و جهانیان
تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم و بس
نموده بدار ما را به راه راست و بایسته
راه آنکس که نیکو داشتی ایشان را
آن کسانی که خشم گرفتی بر ایشان و نه نیز راه آن گمراهان !!!
ای خالق* زمانی که مصلحتمو مینوشتی چه نوشتی که در تفسیرش پیوسته من عاجزم و مشغول .
خوشحالم از اینکه هرچه خیر من است مونده طلبم چرا که میدونم تو راهی که در پیش دارم بیشتر به کارم میاد تا توی راهی که پشت سر گذاشتم
و....
نا"راحتم از اینکه هرچه خواستم گوئی به هرزه طلب کردم و انگارصلاحم چیزی خارج از قوه ادراک من بوده
حقیقت مطلوب برای خاکیان اطرافم درعالمی که گاهی به اندازه همه عالم برام بزرگه و گاهی به اندازه قفس یک پرنده برام کوچیک کم و بیش خارج از گفت و شنفته .
چرا که میدونم اگه مکرر هم گفته بشه جزئیات سودمند دیگه ای نمیشه از توش برای من که بارها مرورشون کردم بدست آورد .
نه اینکه از درک عظمتت عاجز باشم که سر و کارم هر روز و هر دم با کوچکترین جزیی است از کائناتی که آفریدی
فقط تااطلاع ثانوی :
گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
نسر طایر همتم زاغ آشیانی گو مباش
من چه ام در باغ رضوان ؟ خشکبرگی گو بریز
من کیم در ملک سلطان ؟ پاسبانی گو مباش
گر به دوزخ در بمانم خاکساری گو بسوز
ور بهشت اندر نیابم بوستانی گو مباش
چون طمع یک سو نهادم پایمردی گو مخیز
چون زبان اندر کشیدم ،ترجمانی گو مباش
سعدیا درگاه عزت را چه میباید سجود
گرد خاک آلوده ای بر آستانی گو مباش
و یه چیزی هست که میمونه این وسط و اونم اینه که باید قول بدی این فیلمارو که واسه من در میاری و منم واست بازیشون میکنم هیج جا پخش نکنی .