تقابل احمقین !!!
(( عشق اسارت و بردگی نیست . شاید هیچ مفهومی را چون آزادی و رهایی نتوان در عشق پررنگ تر یافت. عشق حقیقی درکی عمیق از این حقیقت است که ما باید بتوانیم بدون کسی زندگی کنیم و بعد زندگی با او را انتخاب کنیم . بدون شک لازمه توانایی دوست داشتن توانایی « تنها ماندن» است و هر چه بیشتر تنها باشی توانایی ات برای عشق بخشیدن افزون تر خواهد بود .))
وقتی اینبار حاشیه امنیتی منظقه سبب میشود تا ماهم بالاخره از «عــشــقــ» بگوئیم - تا صرفا گفته باشیم - دیگر اظهارنظرهای اتوبوسی ام * تمام میشود... . و درست بعد از آن زری برمیگردد و با خوشحالی و به گمانم طبق معمول صرفا محض شیرین کاری در محضر یک اقلیت نه جندان خاموش بی معطلی میگوید : پس تو مثه تشنه ای هستی که اگر به آب برسی اونقدر میخوری تا خفه شی !!
من که اولش بهم برمیخورد ، خوب که فکر میکنم میبینم آخر چرا اینقدر کج فهم است که خیال میکند حالا دیگر قرار است به هر ریسمانی چنگ بزنم !! بگذریم .. . . اصلا شاید من هم روزی خفه شدم . . کسی چه میداند؟!؟! . . اما این را خوب میدانم که او تا مدتها بعد همچنان خوشحال باقی خواهد بود اگر من خرابش نکنم . . خب به عقیده من او مانند چاهی است که هرگز پر نمیشود - چون هرگز لذت نمیبرد - او تنها دوست دارد از کسی بشنود که : « دوستـتـــ دارم » و دیگر برایش فرقی نمیکند که این فرد چه کسی باشد . . مشکل دیگری که او دارد این است که همیشه با من مقابله میکند ، اما از آنجائیکه من با او کلا مشکل دارم ترجیحا خوشی اش را هم کلا خراب نمیکنم . از طرف دیگر سمانه یک شاعر است . . . او درعین اینکه نابینا است عشق را خوب تصویر میکند و خیلی چیزهای دیگر را هم . او در کتابش که هنوز چاپ نشده است میگوید : « من تو را دوست دارم مانند خودکشی که دارش را ، مانند کسی که میخرد سنگ مزارش را » و به نظر من سمانه کلا یک آدم خاص است از بس که معمولی است . . . و من کلا با سمانه هیچ مشکلی ندارم .
ما یک اتوبوس داریم که هر بار در راه برگشت ، تاپیکهای دلبری !! درش به بحث گذارده میشود .. برخی اوقات « منفعل برانــگیــزانــنده » .. . یعنی هر منفعلی چون من را نیزبه اظهار نظر ترغیب میکند .. . مثل اینبار .
پسانوشتار روحی : راقمان تاریخ چنـگیز را خونخوار خوانده اند . با این حال تا جایی که بنده حقیر میدانم چنگیز قانونی به نام « یاسا » داشت که در نوع خود از کاملترین قوانین بشری است . برابر این قانون هرگاه در شهری جرمی واقع شد به جای مجرم ، ماموران حکومتی را در برابر چشمان همه مجازات میکردند . آیا زمان آن فرا نرسیده که وارثان خشونت در یابند که چنگیز هم آدم خوبی بود (حتی ) !!